قسمتی از متن :
به درستي عصر ناصرالدين شاه را عصر اعطاي انحصارات و امتيازات نام نهادهاند. چون وي بي محابا به طمع پشيزي چه براي مداخل خود و چه براي خرج سفرهاي بي حاصل و پرخرج خود به اروپا بسياري از معادن و گمركات و ساير منابع ملي را (كه شايد براي خيلي از ايرانيان سر و دست شكستن اروپاييان براي به دست آوردن امتيازش تعجببرانگيز بود) براي سالهاي متمادي كه گاه به دوران معاصر و نزديك خودمان نيز رسيد به بيگانگان سپرد.
تنها چيزي كه براي سران آن روز ايران ثروت به حساب ميآمد همانا طلا و نقره بود به طوري كه هنگام عقد قرارداد اكتشافهاي باستاني به هيئت فرانسوي مجوز همهگونه خروج آثار عتيقه به جز طلا و نقره داده شده بود. فرانسويان نيز از خدا خواسته پاي اين قرارداد را با ذوق بسياري امضاء كردند و چند سال بعد شماري از مهمترين آثار قديمي ايران به موزه لوور منتقل شد و كپي آنها به موزه ايران باستان رسيد!
نفت نيز همين شرايط را داشت. نفتي كه شايد طي هزاران سال به صورت مايعي لزج و بدبو در مناطقي از اين سرزمين پاي بر خاك ميگذاشت و تنها كاربرد آن در عمليات جنگي و ترميم قايقهاي شكسته و يا حتي درمانهاي سنتي بود.
يك عامل در اروپا موجب آشنايي آنان به راز مهم اين ماده بي خاصيت شد مادهاي كه ابتدا ” روغن معدني“ ناميده ميشد. آن عامل انرژي بود. اختراع موتورهاي درون سوز به آن شتاب داد. اين موتورها انرژي ميخواست. انرژي بخار توان انجام كليه آرزوهاي بشر را نداشت.
برداشتهاي سنتي از معادن اين روغن سياه تكافوي احتياج بشري را نداشت در ابتدا در معادن تگزاس امريكا و اندكي نيز در كشور روماني نفت استخراج شد ولي نياز بيش از اين بود. پس سطح جستجوي نفت به كل دنيا سرايت كرد. يكي از اين نقاط ايران بود. اولين حركت جدي در ايران با نام يكي از سرمايهداران يهودي تبار انگليس يعني بارون پل جوليوس رويتر شروع شد. وي استخراج كليه معادن ايران به جز طلا و نقره و سنگهاي قيمتي را به دست آورد (1872). هر چند مدتي بعد به علت مخالفت عمومي و مخالفت روسيه اين امتياز لغو شد ولي آغازي مناسب براي قراردادهاي بعدي محسوب ميشد.
رويتر مجدداً در سال 1889 قرارداد ديگري براي اكتشاف معادن نفت در ايران به دست آورد. ولي با تمام شدن موعد اين قرارداد از نفت خبري نشد و با تمام شدن عمر رويتر آرزوي وي نيز براي اكتشاف نفت در خاورميانه به پايان رسيد.
مطالعات هيئتهاي فرانسوي وجود نفت در غرب و جنوب ايران را تأييد ميكرد و اين بر حرص اروپاييان ميافزود. در اين زمان پاي كتابچي خان به جريان نفت باز شد. وي مديركل اداره گمركات ايران بود. وي كه از سرمايهگذاران فرانسوي نااميد شده بود حاضر شد قراردادش را به انگليسيها بفروشد. اين شخص پيدا شد: ويليام ناكس دارسي ثروتمند تازه به دوران رسيدهاي، كه ثروتش را از سرزمين امريكا و از معدن طلايش به دست آورده بود.
تصاویری از چند صفحه نخست فایل :
توجه فرمایید بدلیل تهیه ی تصویر با نرم افزار های خارجی متن نمایش داده شده در تصاویر ممکن است دارای اشکالاتی در نمایش برخی حروف باشد که در فایل اصلی بدون مشکل است
مبلغ قابل پرداخت 10,000 تومان
برچسب های مهم